۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

آخه خدایا پروردگارا این چه عشقیه سوزونده دل مارو؟ یا a la recherche du temps perdu.

در جستجوی زمان از دست رفته هی دارم به گذشته فکر می کنم.
نتایج حاصله:
۱: آه من از دست رفته ام
۲: آه من رد داده ام
۳: چه تلخه که تو زندگیت همش منتظر اون لحظه ای باشی که فکر می کنی یکی می آد یا یه چیزی می شه ولی انقدام مطمئن نیستی.

شبا ساعت ۶ کرکره دوکونو می دم بالا چون ماه رمضونه. کتاب فروشم. یه سری کرم کتاب هستن میان کتاب می خورن و روزه شون باطل می شه ما هم باید دم افطار وا کنیم. اسمم کتاب فروشه در حقیقت مدیریت شمرون شرق به غرب رو به عهده دارم البته دوستام می گن من حتی کتاب فروش هم نیستم، حقوق نگهبانی می گیرم.

فروشنده . [ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف ) بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف ) ...
این تعریفیه که با شغل من از لحاظ فروش روزانه جور در نمی آد. همه جور حسی هم تو این انباری کتاب میاد سراغم. پریشب هی بی هوا دلم می خواست یه دختره زشت که اون گوشه بود و دید نداشت به بیرون رو ببوسم. جر خوردم تا جلوی خودم رو گرفتم. توجیهم هم این بود که از فردا پا میشه میاد اینجا سر خر می شه می گه منو بوسیدی من دوس دخترتم. نیم ساعت پیش فهمیدم ممکن بود رفتارای عصبی هم ازش سر بزنه. من ممکن بود تو اون لحظات  عصبی شدنش منکر بوسیدنش بشم و بگم اشتباه کرده و با چنان اعتماد به نفسی این کارو بکنم که به خودش شک کنه. هی دارم فکر می کنم این کتاب فروشی آخرش کار منو می سازه. هی دوس دارم یکیو ببرم اون پشت و مثه این فیلمای پورن بکنمش. من فیلم پورن کم دیدم. خیلی کم دیدم، بیشتر  زندگی من در سکس مسئولیتهای پراگماتیک بوده. هیچوقت حض بصری رو اونقدر که باید درک نکردم. مرد عملم اصن و اصولا. اینجا هی پیرزنا زیاد میان. هی هم لاس خوشکه می زنن. یکیشون رو می زنم زمین بعد عاشقم می شه بعد من نمی تونم و توانش و ندارن و نگران جوونیم و جونم می شم  و هی شبا مجبورم واسش قصه بگم، اونم قصه هائی که نتیجه گیری اخلاقی داره که یه وقت چیزی نباشه توش که طرف تحریک بشه ولی اگه یارو بخواد تحریک بشه تو بگی عمامه هم خودشو خیس می کنه، توجیهشم اینه که عمامه سکسی نیست ولی تو یه جوری گفتیش. من همیشه سعی می کنم چیزا رو یه جوری نگم که یکی بهش بربخوره یا یکی یه طوریش بشه یا یکی یه جوریش بشه و از این حرفها ولی نمی شه، اصولا هم هیشکی یه جوریش نمی شه، همه بهشون بر می خوره. این قضیه یکی یه جوریش می شه رو هم راستیتش نمی دونستم، یکی از دوستام که همه رو یه جوری می کنه بهم می گفت. منم باور کردم. همین.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر